شنبه، دی ۳۰، ۱۳۸۵

داستان مهاجرت - دو


پست قبلی به قولی خیلی فنی شده بود، فکر نکنم کسی تا انتهای متن رو خونده باشه.بهرحال ادامه جریان:

سربازی:
تنها کاری که از من بر میومد این بود که صبر کنم تا این قانون جدید دو برادری بعد از عید بهشون ابلاغ بشه.
من هم از همه جا بی خبر بعد از عید یعنی بعد از تعطیلات 4 روزه عید که ادارات باز میشن، راس ساعت 7 جلوی اداره نظام وظیفه بودم که ببینم خبری شده یا نه؟
نه خبری نشده بود یعنی اصلا کسی نبود که جواب بده.

بعد از سیزده:
- جناب سروان قانون جدید اومده؟
- نه هنوز

چهار روز بعد:
- جناب سروان قانون جدید دو برادری همونی هست که اگه یکی سرباز باشه اون یکی معاف میشه، ابلاغ شده؟
- (در حال انجام مثلا کارهای دفتری و سکوت)
- جناب سروان؟
- (سکوت)
- حتما نیومده دیگه، دست شما درد نکنه، خداحافظ

یک هفته بعد:
- سلام جناب سروان، می خواستم ببینم که این قانون جدید اومده؟
- نه هنوز (البته بعد از کلی معطلی)

یک ماه بعد:
- جناب سرهنگ (اینجوری که درجه رو بالاتر بگی خوششون میاد) این قانون دوبرادری جدید اومده؟
- آره اومده.
من رو بگید اشک شوق تو چشمام موج میزد، مثل اینکه یه گم شده ای رو پیدا کرده باشم، آخه فکرش هم نمی کردم که یه ماه بعد از عید قانون بیاد.
- خب جناب سروان حالا من باید چه کار کنم؟
- این قانون دو برادری دیگه لغو شده
- یعنی چی؟
- همینی که شنیدی!
ای بابا، این هم از شانس ما دیگه، مثل اینکه یهو پرتم کرده باشن توی یه حوض آب یخ، همه چیز داشت دور سرم می چرخید، پاهام سست شده بود و به زور خودم رو نگه داشته بودم (مثل این بره هایی که تازه متولد میشن). آخه خیلی سخته از معافی مفت و مجانی برسی به دو سال بیگاری کشیدن و عمر رو هدر دادن.
با خودم فکر می کردم که من تا سی سالگی هم با این حساب نمی تونم برم کانادا، داشتم گذشته خودم رو مرور می کردم، چه رویا هایی که تو سر نداشتم.
تو این حال و احوال بودم که دیدم جناب سروان داره یه چیزی میگه:
- چی جناب سروان؟
- ...

ادامه دارد ...

پی نوشت:
توصیه: هیچ وقت اینجوری فکر نکنید که می خواهید مهاجرت کنید و چند سال دیگه اونجا هستید، پس دیگه نباید واسه زندگی تو ایران برنامه ریزی کرد و باید منتظر شد که کارتون درست شه و برید. این بدترین حالت هست. به نظر من زندگی عادی خودتون رو بکنید و واسه مهاجرت هم اقدام کنید، بهر حال این هم چیزیه جزو زندگی.

کسانی که می خوان واسه مهاجرت اقدام کنن خیلی وقت ها می پرسن که آیا باید واسه مهاجرت وکیل گرفت یا نه؟ و اینکه اگه وکیل بگیریم کارمون چقدر جلو میفته؟
اقدام کردن برای مهاجرت مثل اینه که شما بخواهید برید مسافرت یه شهر دیگه، خب چند تا حالت داره:

  1. یا اینکه از دوست و آشنا و کسانی که اون شهر رو میشناسن اطلاعات میگیرید که چه جوری باید رفت و راه و چاه چیه؟
  2. یا اینکه خودتون اون شهر رو میشناسد و قبلا رفتید و یا اینکه کتاب راهنما و نقشه شهر رو دارید
  3. یا اینکه با تور میرید
وکیل گرفتن مثل با تور رفتن هست که شما احتیاج به هیچ شناخت قبلی ندارید و مسئول تور همه کارها رو انجام میده. ولی اگه خودتون راه و چاه رو بلد باشید احتیاج به تور ندارید.
با این حساب اگه خودتون بدونید که چه کار باید بکنید احتیاج به وکیل نیست. من خودم از طریق سایت های مهاجرت، ایمیل زدن و فاکس زدن به اداره مهاجرت کانادا و از طریق اطلاعات از دوستان کارهام رو انجام دادم، که البته یه سری مشکلاتی هم پیش اومد که توی داستان مهاجرت توضیح میدم. پس اگه خودتون بدونید که باید چه کار کنید، وکیل گرفتن باعث سریع تر شدن پروسه مهاجرت نمیشه و واسه اداره مهاجرت هیچ فرقی بین کسانی که وکیل دارن و کسانی که ندارن وجود نداره.

۲ نظر:

Unknown گفت...

پیمان جون
سلام
گازشو بگیر (زیاد منتظرمون نگذار)
پایدار

ناشناس گفت...

آقا شما هم که مثل تلويزيون جمهوري اسلامي رفتار ميکني . جونمون به لب رسيد ديگه ...