یکشنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۸۶

داستان مهاجرت - ده

خب، نامه مصاحبه رو گرفتم و شروع کردم آماده شدن واسه مصاحبه که شامل تفویت زبان فرانسه و مطالعه تاریخ کانادا و همین طور آماده کردن یه سری مدارک بانکی و سابقه کاری جدید بود.
حدود یه ماهی به مصاحبه مونده بود که یه نامه دیگه رسید. چی بود؟
توی این نامه جدید گفته بودن که بنا به دلایلی که از سمت ما نبوده مصاحبه توی تهران کنسل شده و باید منتظر نامه بعدی باشی. هیچی دیگه روز از نو، روزی از نو.
دلیلی که من حدس زدم این بود که به خاطر جریان کشته شدن زهرا کاظمی که باعث خراب شدن روابط ایران و کانادا شده بود، دولت ایران به کانادا اجازه برگزاری مصاحبه های سفارت کانادا توی تهران رو دیگه نمی داد.

این رو هم اضافه کنم که یه دفعه دیگه هم به خاطر جنگ آمریکا و عراق سفارت کانادا توی سوریه نیمه تعطیل شده بود و سر این جریان هم کار من خیلی عقب افتاد. به قول یکی از دوستان که می گفت بی خیال این مهاجرت شو تا یه جنگ جهانی دیگه راه نینداختی.

چند ماه بعدش، فکر کنم 4-5 ماه بعد دوباره یه مصاحبه جدید ولی این بار توی سوریه واسم گذاشتن. اگه اون نامه لعنتی اولی رسیده بود کار به این جاها نمی کشید. ولی به هر حال پیش اومده بود دیگه و نمی شد کاری کرد، این که گفتم من توی این پروسه به قضا و قدر و تقدیر و این چیزها اعتقاد پیدا کردم واسه این چیزهاست.

خب، باید می گشتم دنبال یه راه حل واسه رفتن به سوریه. بعد از یه کمی تحقیق فهمیدم که دو راه وجود داره: یا می بایستی با تور می رفتم که همه تور ها هم تورهای زیارتی بودن، یا اینکه باید بلیط و هتل می گرفتم و خودم می رفتم.
من روش اول یعنی با تور رفتن رو انتخاب کردم، چون نمی تونستم زیاد ریسک کنم و قیمتش هم واسه یه هفته بد نبود. پیش خودم هم گفتم هم فال و هم تماشا.

کارهای رفتن به سوریه رو با یک آژانس مسافرتی هماهنگ کردم و شروع کردم پرس و جو از دوستام که مصاحبه رو گذرونده بودن در مورد این که چی می پرسن و باید چه کار کرد و از این جور چیزها.
فهمیدم که باید لباس رسمی پوشید، خوش برخورد بود، با اعتماد به نفس صحبت کرد.
در مورد چیزهایی هم که می پرسن:
- چرا می خواهید مهاجرت کنید؟
- چرا کانادا رو انتخاب کردید؟
- چه قدر در مورد کانادا اطلاعات دارید؟
- چند تا از شهرهای کانادا و کبک رو اسم ببرید
- در مورد سابقه کار خودتون توی ایران توضیح بدید.
- چه قدر در مورد زمینه کاری خودتون توی کانادا اطلاعات دارید؟
- اگه بعد از یه مدت کار پیدا نکردید چه کار می کنید؟
- توی چند سال آینده خودتون رو توی چه شرایطی می بینید یا اینکه دوست دارید به چه سطحی برسید؟
- دوست یا فامیل توی شهری که می رید دارید؟
و ...

یه سری مدارک هم خواسته بودن که اونها رو هم آماده کردم.

خب روز موعود داشت کم کم نزدیک می شد و استرس طبق معمول. مصاحبه من توی مهر ماه سال 1383 بود. روزهای پاییزی به حد کافی واسه من دلگیر هستن از شانس من مصاحبه هم توی پاییز بود.

سفر به سوریه:
کلی خوشحال بودم که حالا جدا از نتیجه، حداقل دارم واسه اولین بار از ایران خارج می شم. همیشه وقتی می رفتم بدرقه فک و فامیل که داشتن از ایران می رفتن، چیزی که توی ذهنم بود این بود که یعنی اونور چه خبره که همه نمی تونن برن؟
پروازهای سوریه از یه ترمینال دیگه بود واسه همین اون حالت خارج رفتن زیاد شکل نگرفت، دلیلش هم این بود که اکثر کسانی که داشتن می رفتن سوریه بالای 70 بودن و همه هم از دم داشتن واسه زیارت می رفتن، خودتون دیگه می تونید حدس بزنید جو فرودگاه رو. فقط این رو بگم که توی هواپیما واسه سلامتی آقای راننده هواپیما و بقیه مسافرها، کلی صلوات فرستادیم. یارو صلوات چی هم ول کن معامله نبود و از اونجایی خودش داشت از ترس خشتکش رو توی هواپیما خیس می کرد، دم به دقیقه اصرار به صلوات واسه بهانه های مختلف می کرد.

بعد از دو ساعت پرواز رسیدیم سوریه و بعد هم سوار اتوبوس تور و حرکت به سمت هتل. اولین چیزی که جلب توجه می کرد بیلبوردهای تبلیغاتی توی مسیر بود که از نظر وضعیت حجاب با ایران کلی فرق داشتن.

بقیه ماجرا رو توی پست بعدی توضیح می دم...

۱۱ نظر:

ناشناس گفت...

پیمان عزیز ممنون از زحماتت

Amin گفت...

فكر كنم من هم به اندازه شما بدشانسم
ولي خودمونيم خوب شد جنگ جهاني راه نيافتاد ها
;)

ناشناس گفت...

سلام
سایت کیمیا با هدف انتشار آخرین مطالب وبلاگ ها افتتاح شد. در صورت تمایل می توانید مطالب وبلاگ خود را در کیمیا منتشر کرده و از این طریق خواننده بیشتری جذب نمایید. (هربار فقط یک مطلب. لینک به کل وبلاگ مجاز نیست)
www.kiemia.net

Unknown گفت...

ممنون از شروع داستان مهاجرت.
امیر

ناشناس گفت...

agh cheghadr montazere poste jadide mohajerat boodim , mercy vaghean .
faghat 1 soali baram pish umade,intori ke maloome az neveshteha , engar poroceye mohajerat az zamane darkhast ta raftane be unja baraye shoma 2 ya 3 sal tool keshide !! doroste ? vali in processe alan 68 mah tool mikeshe ?(albate az tarighe skilled worker) chetoriast ?! jadidan intori shode ?

Koorosh Afshar گفت...

خیلی ممنون از راهنمایی ها. منم با چه بدبختی بالاخره مدارکمو فرستادم. .

ناشناس گفت...

سلام
عزيز من هم دارم براي كبك اقدام مي كنم و يه مقدار راهنمائي ازتون مي خواستم اگه امكان داره ميلتونو براي من بفرستين
amm1356@yahoo.com

مصطفی گفت...

چه جالب
منم يه عمه دارم تو مونترال زندگي ميكنه
البته خيلي وقته اونجاست ها
به وبلاگ منم بياين خوشحال ميشم

مصطفی گفت...

www.carnaval3.blogspot.com
اينم آدرسشه

ناشناس گفت...

کاش فرصتشو داشتین سریعتر م ینوشتید .. داره به قسمتهای جالبش نزدیک می شه ...

ناشناس گفت...

داستان مهاجرت به كانادا

دوست عزيز داستانهاي تو رو در 12 بخش به طور كامل خواندم. من هم در سال 2001 فايل نامبر گرفتم و در جولاي 2002 كه قوانين تغيير كرد با مشكلات زيادي روبرو شدم – هر چند كه تو از تحولات 11 سپتامبر چيزي نگفتي اما اين موضوع نيز قابل اهميت بود- وضعيت من نيز به گونه اي ديگر بوده است فقط با اين تفاوت كه من سربازيم رو قبل از دانشگاه تمام كرده بودم و قبل از تغيير قوانين كه سوابق كاري خيلي مهم بود و بايد با تمام جزييات گواهي انجام كار را مياورديم تا امتاز زيادتري بگيريم شركت ها از دادن گواهي با جزييات ابا داشتند زيرا قوانين بيمه برايشان دستو پا گير بود... من تمام مشكلاتي رو كه تو براي سربازي داشتي براي تهيه اين گواهي ها داشتم اما تقريبا 100 برابر بيشتر از تو سختي كشيدم – من هم اهوازي هستم –-حالا در تهران زندگي ميكنم.
حدود شش ماه قبل هم به دليل اينكه تنها 57 امتياز اورده بودم پرونده ام بسته شد.

فكر ميكنم كه تو كمي دچار جو گرفتگي شده باشي – تو احتمالا چند گوني شانس اورده بودي كه با توجه به ان تاريخهايي كه گفتي موفق شدي به كانادا بروي.در مواقعي انها با كمبود شديد مهجر روبرو ميشوند كه بسيار مقطعي بوده است وگرنه نه تو و نه هيچ ايراني ديگري به دليل دارا بودن شايستگي جهت متقاعد كردن آفيسر موفق نشديد آن هم كبك - آن هم زبان فرانسه...!!!

قوانين در حال حاضر به طرز وحشتناكي سخت شده است و آفيسر ها يي كه در سوريه كار ميكنند براي رد كردن ايرانيها مبالغي پاداش دريافت ميكنند.

حالا نظر من در مورد كانادا تغييرات زيادي كره است و ديگر تمايل ندارم كه به انجا مهاجرت كنم به نظرم نميارزد و ضمنا تو كه در انجا هستي بخوبي ميداني كه در انجا بيكاري و سختيهاي زياد هست و اگر منصف باشي ( فكر نميكنم كه باشي زيرا چند برو و بياي معمولي اداري كه خاص مملكت خودت بود تو را به ستوه اورده بود) مملكت خودمان هم انقدر كه ميگويند بد نيست اما فشارهايي كه در سن من وتو بر جواناني مثل من و تو مترتب است باعث چشم پوشي از خوبيهاي مملكتمان شده است.

در هر صورت مطالبي كه نوشتي سودمند است اما نكته اي هست و اينكه تا كنون سابقه نداشته است جايي بشنوم كه افيسرهاي سفارت براي كسي نامه بدهند كه امتيازاتت كم است لطفا بجمب!
و ضمنا" بعد از عوض شدن قوانين حتما" بايستي كه نمره ايلتس را اراعه دهي كه تو امتهان ندادي شرط امتهان ندادن اين است كه از شركتي كه در ان كار ميكني تاييديه بياوري مبني بر اينكه تمام كارهاي تو به زبان انگليسي است تا اينكه بعدا" در امتهان مصاحبه به زبان تو بصورت انحصاري رسيدگي شود ! ميبيني كه شرايط سختي است اما تو هيچيك از اين مراحل را نداشتي ! ميشود در اين باره توضيح دهي؟
تمتم شرايط مدتهاست كه بر روي سايت اداره مهاجرت كانادا موجود است.

به اميد موفقيت هميشگي تو
دوستدار و همشهري تو - شهاب