این آهنگ رو خیلی وقت بود دنبالش بودم و بالاخره پیداش کردم. دوره دانشجویی توی خوابگاه زیاد گوش می دادیم، یادش بخیر.
ای لامروت - مرتضی احمدی
دوشنبه، دی ۰۳، ۱۳۸۶
آهنگ خوابگاهی
نوشته شده توسط: پیمان
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
skip to main |
skip to sidebar
این وبلاگ رو با هدف نوشتن خاطرات و ماجراهای مهاجرت به کانادا می نویسم
جستجوی این وبلاگ
پستها
خاطرات مهاجرت به کانادا - مونترال
این وبلاگ رو با هدف نوشتن خاطرات و ماجراهای مهاجرت به کانادا می نویسم
عکس و فیلم
آرشیو موضوعی
می خوانم
دوستان
لینک ها
بايگانی وبلاگ
- سپتامبر 2009 (3)
- اوت 2009 (3)
- ژوئن 2009 (11)
- مهٔ 2009 (6)
- آوریل 2009 (4)
- مارس 2009 (3)
- فوریهٔ 2009 (2)
- اوت 2008 (2)
- ژوئیهٔ 2008 (2)
- ژوئن 2008 (5)
- مهٔ 2008 (4)
- آوریل 2008 (3)
- مارس 2008 (2)
- ژانویهٔ 2008 (1)
- دسامبر 2007 (3)
- نوامبر 2007 (1)
- سپتامبر 2007 (2)
- اوت 2007 (3)
- ژوئیهٔ 2007 (2)
- ژوئن 2007 (7)
- مهٔ 2007 (1)
- آوریل 2007 (6)
- مارس 2007 (5)
- فوریهٔ 2007 (2)
- ژانویهٔ 2007 (8)
- دسامبر 2006 (7)
- نوامبر 2006 (16)
- اکتبر 2006 (11)
- سپتامبر 2006 (9)
- اوت 2006 (11)
- ژوئیهٔ 2006 (6)
- ژوئن 2006 (5)
۳ نظر:
خيلي باحال بود، نشنيده بودم
ممنون
تو گزینش ادارت دولتی چه بخواین معلم بشین چه کارمند بانک و چه دربون و ... از کفن و چند تکه بودنش سوال میشه . ..
گ رچه فکرکنم فقط این سوال رو از مرده شور نمی پرسن!
فکر کردم مرده ای کبود می بینم که دهانش را باز می کنند !
جماعت تماشاچی چه با دقت نگاه می کنند شکلات پیچ شدن طرف را !
دمت گرم خیلی حال کردم
امیدوارم هنوز دچار نوستالژی نشده باشی و هنوز این چیزها رو برای خنده و یادآوری یک دوران خاص گوش بدی؛ نه از روی دلتنگی
راستی من هنوز هر از گاهی ایرج حبیبی گوش میدم :)
ارسال یک نظر