سه‌شنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۵

سفرنامه ۲

سوار هواپیما شدیم و اولین چیزی که جلب توجه می کرد دیدن مهماندارهای بی حجاب تو یه محیط خشک مثل ایران. بعد از شروع پرواز بقیه ایرانیها هم روسریاشون رو بر داشتن و همه یه جور شدن اینجوری دیگه همه چیز یکنواخت شد و چیزی این وسط تو ذوق نمی زد. در حقیقت این نوع یه محیط که یه چیزی رو غیرعادی نشون میده مثلا دیدن یه زن بی حجاب تو ایران به اندازه دیدن یه زن چادری تو کانادا جلب توجه میکنه ولی فرقش اینه که تو کانادا همچین صحنه ای دیده میشه ولی تو ایران نه.
در حین پرواز یه چیزی که واسه من جالب بود نوع برخورد مهماندار های هواپیما بود. ما تو ایران به برخورد خشک عادت کردیم و اگه کسی خیلی با خوشرویی برخورد کنه میگیم حتما کلکی تو کارشه. تو لوفتهانزا برخوردها خیلی صمیمی بود طوری که انگار مهماندارها مسافرا رو میشناسن. جایی هم که من می نشستم ردیف آخر بود پشت سر من جای استراحت مهماندارهای هواپیما بود. موقع استراحت با صدای بلند می خندیدن و شوخی می کردن طوری که واسه من که به محیط ایران عادت کرده بودم خیلی جلف به نظر میومد ولی بعدا اینو تو کانادا هم دیدم.
خلاصه من که به فرانکفورت رسیدم ۱ ساعت به پرواز کانادا مونده بود و من به موقع رسیدم. اونجا هم مامور IOM منتظر ما بود و سریع ما رو به گیت پرواز بعدی رسوند. ولی یه نصیحت که تو پروازای طولانی هیچ وقت ساک دستی سنگین و زیاد با خودتون نبرید چون من اینکارو کردم و تو تمام مدت پرواز دست درد و کتف درد گرفته بودم و خوابم نمی برد. یه چیز جالب هم تو که تو فرودگاه فرانکفورت دیدم این بود که مسافرهای ایرانی که روسریاشون رو برداشته بودن و کشف حجاب کرده بودن هنوز با مانتو بودن. یه نوع عادت به حفظ حجاب تو یه جای عمومی که هنوز باقی مونده بود.
برخوردهای تو این پرواز که با Air Canada بود هم خیلی خوب بود ولی خب لوفتهانزا یه چیز دیگه بود یه فرق دیگه هم که داشت این بود که همه جور آدم تو این پرواز بود از سیاه پوست گرفته تا چینی و هندی. خلاصه اینکه من بالاخره بعد از چندین سال صبر و انتظار و بدشانسی های پشت سر هم چشمم به دیدن دیار کانادا روشن شد. تو فرودگاه هم بعد از یه سری کارای اداری ولم کردن و بیرون هم فک و فامیل به استقبال من اومده بودن که این یکی تو یه دیار غریت خیلی روحیه بخشه.
ماجراهای زندگی تو مونترال رو تو پست بعدی می گم و سعی می کنم که یه سری عکس هم بذارم.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

جالب بود لطفا ادامه بده ما اگر فرصت نمیکنیم نظر بدیم ولی همیشه پستهاتو می خونیم